روياي 32 سالگي!
سلام به همه! امروز هم يه روز رؤيايي بود، روز تولد! تولد كي؟ تولد بابايي و رؤياي 32 سالگيش! البته هرچي سه نفري با ماماني و بابايي نشستيم فكر كرديم ديديم راجع به رؤياهاي يه ني ني 32 ساله چيز جذابي نميشه نوشت! اين ني ني هاي كوچولو هستن كه هر ماه و هر روزشون رؤيايي و زيباست و رؤياهاشونم براي دوستاي گلشون خوندني! خلاصه ديدم بابايي غمباد گرفته كه آخه من بعد 32 سال زندگي تو روز تولدم نميتونم بگم مثلا تو اين يه سال چقدر كار خوب انجام دادم، ولي محيا هر ماه كلي پيشرفت داره و آدم نميدونه كدوم يكي از پيشرفتهاش رو تو ماهگردهاش بنويسه! گفتم بابايي بشين فكر كن، كارهاي اين يك سال رو مرور كن شايد بالاخره يه چيز بدرد بخور پيدا كردي؟! كلي فكر كرد...